من می اندیشم، پس هستم

قرار شد دکارت و امام نقی مناظره کنند، دکارت گفت: «من می اندیشم، پس هستم.» ‬

امام نقی در پاسخ فرمودند: «پس موضوع را با مادرت در میان بگذار!»

ابولاشی با تعجب پرسید: «یا نقی، این چه حرفی بود!؟»

امام فرمودند: «هر کسی اندیشه کند، حتما به ولایت ما شک می کند و کسی که به ولایت ما شک دارد، طبق حدیث، حرامزاده است و باید ماجرا را با مادرش در میان بگذارد…!»

ابالاش روایت می کند که دکارت، جمجمه خود را سوراخ کرد، مغز خود را خارج کرد و از آن به بعد، به عنوان یکی از صحابه مورد اعتماد امام، در رکاب آن حضرت به استخراج قوانین تخلی از قرعان و یا حمله به دیگر مناطق و برده داری و تجارت حلال کنیز روی آورد…!!