امام نقی:
«در زمانی که جد اعلای من، حضرت نوح (ع) کشتی خود را ساخت، هنوز دایناسور های پرنده منقرض نشده بودند، لذا بنا به دستور امام نقی، عرضه کشتی را شبیه به ناو هواپیمابر ساختند تا امکان فرود بی خطر آن دیناسورها نیز وجود داشته باشد…!!»
سیره النقی، نوشته ابن قنبل، فصل خلط دانش و تخیلات، فصل با نام دایناسور پتروسور بالدار
امام هرگاه به استخر میرفت، از لحظه ی اول تا آخر را در حال زیر آبی رفتن سپری میکرد. امام آنقدر زیر آبی رفت و رفت تا به مرور به دو زیست تبدیل شد. پروسه ی تکامل امام از عسگری شروع شد که شوشول خود را از دست داد. نسلهای بعد از امام نیز به زیر آبی رفتن ادامه دادند طوریکه گفته میشود نوه ی نتیجه ی نبیره ی امام ، یک دُلفین است که هم اکنون در جزیره ی کیش مشغول به امرار معاش میباشد. تنها فرق این دلفین با دیگر دلفین ها در داشتن انگشت سبابه است.
سیر تکاملی خاندان نقی/ نوشته ابو داروین دارچینی
روزی یک زوج یابانی ساکن سامرا پس از دعوا به خدمت نقی(ع) رسیدند، حضرت علت مشاجره را پرسید. مرد یابانی گفت: من و همسرم هردو زرد پوست هستیم، ولی فرزندمان سفید پوست به دنیا آمده است. حتما او به من خیانت کرده و من باید خونش را بریزم.
حضرت(ع) نگاهی به کودک انداخته و دیدند که شباهت بسیار به خود ایشان دارد، سپس نگاهی به زن یابانی انداخته و همه چیز یادشان آمد… پس آرامش خود را حفظ کرده و از آنجا که برای خودشان «داروینی» بودند پرسیدند: آیا پدر و مادر هیچ یک از شما سفید پوست نیست؟ گفتند: خیر یابن رسولولا. حضرت باز فرمود: آیا والدین پدر و مادر شما سفید پوست نبوده اند؟ باز پاسخ منفی بود. فرمودند: اصلا در جد وآبادتان سفیدپوست نبوده؟ گفتند: خیر.
حضرت لختی بیشتر اندیشیده و ناگهان فرمودند: آیا هیچ یک در دل حب مرا نداشته اید؟ هردو گفتند: ما عاشق شما و اهل بیت عصمت و طهارتیم.
حضرت با خوشحالی فرمودند: همین است علت شباهت کودک به من! بروید که شما خوشبخت ترین مردمان خواهید بود.
سیره نقوی، در باب الگوریتم ژنتیک نقوی
یه روز یک تک سلولی کسب اجازه کرده و خدمت امام نقی می‌رسد.
امام می‌فرمایند: چند لحظه در اندرونی منتظر باشید تا خدمت برسم.
تا حضرت تشریف بیاورند تک سلولیه تکثیر میشه.
امام هم می‌فرمایند: مگر اینجا طویله است؟ هـری، همه بیرون!
میمونی خدمت امام رسید و گفت: چرا ما اینقدر شبیه شما هستیم؟ سپس نتیجه آزمایش لابراتوری ژنتیک را به امام نشان داد که نشان میداد DNA میمون و انسان 99.99% مشابه است. امام که انتظار چنین چیزی را نداشت خیلی سریع ماله بدست گرفت و گفت: همان 0.01% باقیمانده میدانی میتواند چقدر تفاوت ایجاد کند؟ نقش حماسی-احساسی علی اصغر در واقعه کربلا مگر یادت رفته؟
میمون که بغض کرده بود ، موهای بدن خود را با 2 از تـه زد تا کمی بیشتر شبیه امام شود بلکه مورد مغفرت الهی واقع شود.
مناظرات امام با حیوانات، روایت ابوالبول بولانی
ابو یخمک نقل می‌کند روزی نزد امام رفته و از او سوال کردم: اماما چرا در میان گونه‌های مختلف جانداران فقط گونه پستانداران آن هم فقط انسان دارای خدا و دین و پیغمبر و کتاب است؟
امام فرمود: ای ملعون آیا آن گربه که نام مرا بر زبان راند پستاندار نبود؟ آیا بادنجان که اسلام آورد گیاه نبود؟ آیا آن درخت که الله رفته بود نوکش را ندیدی؟ آیا آن گوریلی که مرا کیش و مات کرد و مردم به حقانیتش پی بردند انسان بود؟ آن سگی که در حرم جدم گریه کرد را چه می‌گویی؟
ابو یخمک از گرمای سخنان امام به ابو نوشمک تبدیل شد به طوری که امام مجبور شدند او را در یخچال ساید بای سایدشان بگذارند تا جان بگیرد!
امام نقی:«بنده به شدت به تکامل معتقدم، شخصا دیده ام که برخی از اعضای بدن انسان که مورد استفاده نیست، در حال حذف شدن است. مثلا ما ائمه شاهد بوده ایم که در میان صحابه مان، ذره ذره مغز و استفاده از آن در حال حذف شدن است…!!»
اصحاب همیشه از علم لدنی امام برای پرسیدن سوالات مسخره ای مانند تعداد موهای سرشان استفاده میکردند!
روزی صحابه‌ای پیش امام آمد و گفت: اماما سوالی دارم!
امام فرمود: سیصد و هفتاد و دو هزار پونصد شصت چهار! برو گم شو!
صحابه گفت: خیر، امام می‌خواهم از علمتان برای پرسیدن یک سوال فنی استفاده کنم؟!
امام چهار زانو نشسته سینه صاف کردند و با مهربانی فرمودند: سوالت چیست پسرم؟!
صحابه گفت:اماما! اگر همه ما از نسل آدم و حوا هستیم و تکامل واقعیت ندارد و آدم و حوا هر دو سفیدپوست بودند، پس انسانهای رنگین پوست چگونه به وجود آمدند؟
امام قدری فکر کردند! باز هم فکر کردند! خیلی فکر کردند! فکردانشان پاره شد! دود از کله شان بلند شد! سی پی یو سوزاندند! سیستمشان اتصالی کردند! منفجر شدند و…
(این قرار بود یک حدیث آموزنده باشد اما حادثه خبر نمی کند…!)
امام نقی فرمود: خرس، مردی لواط کار بود که خدا به سزای اعمالش او را به خرس تبدیل کرد.
ابولاشی پرسید: آیا پاندا و خرس قطبی هم لواط میکردند؟
امام فرمود: خیر، فرزندان آن مرد لواط کار اولی در اثر تکامل داروینی و برای تطابق با محیط‌های مختلف به گونه‌های مختلفی مانند خرس قطبی و پاندا تبدیل شدند.
امام نقى و اصحاب قصد رفتن به قار کهف را داشتند ولى از آنجا که آدرس را به خوبى نميدانستند اشتباهى به غار ديگرى رفتند و مدت زيادى در آن غار خوابيدند.
اين غار به جاى اين که آنها را به آينده ببرد به زمان گذشته برد.
چون نقى و اصحاب بيدار شدند و از غار بيرون رفتند، تيرانازوروسى ابتدا آنها را سپوخت و سپس براى اسباب بازى بچه هايش آنها را به لانه خود برد،
نقل است امام نقى در لانه به بچه دايناسور ها احکام دين را به طور کامل ياد داد.
ترويج دين در شرايط سخت
داروین جون دستت درد نکنه.چقدر خوب توضیح دادی. خداییش این قضیه تکامل چقدر باحاله. من نمیدونم چرا این جماعت هی بهت بدوبیراه میگن
– (داروین با صورتی عرق کرده) قابل نداشت نقی جون. بماند که ده ساعت توضیح دادم تا بگیری داستانو… ولی ارزششو داشت
– لطف کردی. فقط یه ابهام کوچولو واسم پیش اومده…
– بگو نقی جون در خدمتم
– والا این تئوری تکاملت که حرفی درش نیست… فقط من نفهمیدم این (( علق)) که ما ازش بوجود اومدیم چی شد این وسط؟؟
(داروین خشتک دریده و نعره زنان به بیابان میرود)….
شخصی ماشین زمانی ساخت و به ۱۲۰۰ سال قبل رفت و از امام نقی پرسید که چرا شما با استفاده از علم لدنی خویش تفنگ نمی سازید و بر ضد دشمنان استفاده نمی کنید؟ حضرت پرسید: آن چه باشد و آن شخص از تفنگ و باروت و نحوه ساخت آنها برای حضرت گفت اما پیش از آنکه جواب پرسش خود را بگیرد٬ ماشین زمان او را به زمان حال برگرداند. وقتی پیاده شد٬ دنیا در چنان نکبت و عقب ماندگی ای دید که ابتدا خیال کرد اشتباها به قرن اول هجری بازگشته اما بعد فهمید که در ۱۲۰۰ سال قبل مردمانی از سامرا تفنگ را اختراع کرده و با آن کل دنیا را به تسخیر درآورده اند.
سیَاره مسلمونها: پیدایش
باشگاه نقی پژوهان جوان 